لوقا 17:15-20
لوقا 17:15-20 NMV
سرانجام به خود آمد و گفت: ”ای بسا کارگران پدرم خوراک اضافی نیز دارند و من اینجا از فرط گرسنگی تلف میشوم. پس برمیخیزم و نزد پدر میروم و میگویم: ’پدر، به آسمان و به تو گناه کردهام. دیگر شایسته نیستم پسرت خوانده شوم. با من همچون یکی از کارگرانت رفتار کن.“‘ «پس برخاست و راهی خانۀ پدر شد. امّا هنوز دور بود که پدرش او را دیده، دل بر وی بسوزاند و شتابان به سویش دویده، در آغوشش کشید و غرق بوسهاش کرد.