غزل غزلها 2:2-7
غزل غزلها 2:2-7 Persian Old Version (POV-FAS)
چنانکه سوسن در میان خارها همچنان محبوبه من در میان دختران است. چنانکه سیب در میان درختان جنگل همچنان محبوب من در میان پسران است. درسایه وی به شادمانی نشستم و میوهاش برای کامم شیرین بود. مرا به میخانه آورد و علم وی بالای سر من محبت بود. مرا به قرصهای کشمش تقویت دهید و مرا به سیبها تازه سازید، زیرا که من از عشق بیمار هستم. دست چپش در زیر سر من است و دست راستش مرا در آغوش میکشد. ای دختران اورشلیم، شما را به غزالها وآهوهای صحرا قسم میدهم که محبوب مرا تاخودش نخواهد بیدار نکنید و برنینگیزانید.
غزل غزلها 2:2-7 کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر (PCB)
آری، محبوبهٔ من در میان زنان همچون سوسنی است در میان خارها. محبوب من در میان مردان مانند درخت سیبی است در میان درختان جنگلی. در زیر سایهاش مینشینم، و میوهاش کامم را شیرین میسازد. او مرا به تالار ضیافتش آورد و به همه نشان داد که چقدر مرا دوست دارد. مرا با کشمش تقویت دهید، و جانم را با سیب تازه کنید، زیرا من از عشق او بیمارم. دست چپ او زیر سر من است و دست راستش مرا در آغوش میکشد. ای دختران اورشلیم، شما را به غزالها و آهوان صحرا قسم میدهم که مزاحم عشق ما نشوید.
غزل غزلها 2:2-7 مژده برای عصر جدید (TPV)
محبوبهٔ من در بین دختران، مانند سوسنی است در میان خارها. محبوب من در میان جوانان، همچون درخت سیبی است در بین درختان جنگل. خوش و سرمست در زیر سایهاش مینشینم و میوهاش در دهانم شیرین و گواراست. او مرا به تالار ضیافت خود آورد و پرچم محبّتش را بالای سرم برافراشت. مرا با کشمش نیرو ببخشید و جانم را با سیب تازه کنید! زیرا من بیمار عشق او هستم. دست چپ او زیر سرم است و با دست راست خود مرا در آغوش میکشد. ای دختران اورشلیم، شما را به غزالها و آهوان صحرا قسم میدهم که عشق ما را برهم مزنید!
غزل غزلها 2:2-7 هزارۀ نو (NMV)
همچون سوسنی در میان خارها، همچنان است دلدار من در میان دختران! همچون درخت سیبی در میان درختان جنگل، همچنان است دلدادۀ من در میان مردان جوان! از نشستن در سایهاش لذت میبرم، و میوهاش به کامم شیرین است. او مرا به میخانه درآورده، و عشق است پرچمِ او بر فرازم. مرا به گِردههای کشمش نیرو بخشید، و به سیبها تازه سازید، زیرا که من بیمارِ عشقم! دست چپش زیر سَرِ من است، و به دست راستش در آغوشم کشیده. ای دختران اورشلیم، شما را به غزالها و آهوانِ صحرا قسم، که عشق را تا سیر نگشته، زحمت مرسانید و بازمدارید!