مَتّی 31:27-44
مَتّی 31:27-44 Persian Old Version (POV-FAS)
و بعد از آنکه او را استهزاکرده بودند، آن لباس را از وی کنده، جامه خودش را پوشانیدند و او را بجهت مصلوب نمودن بیرون بردند. و چون بیرون میرفتند، شخصی قیروانی شمعون نام را یافته، او را بجهت بردن صلیب مجبور کردند. و چون به موضعی که به جلجتایعنی کاسه سر مسمی بود رسیدند، سرکه ممزوج به مر بجهت نوشیدن بدو دادند. اما چون چشید، نخواست که بنوشد. پس او را مصلوب نموده، رخت او راتقسیم نمودند و بر آنها قرعه انداختند تا آنچه به زبان نبی گفته شده بود تمام شود که «رخت مرا درمیان خود تقسیم کردند و بر لباس من قرعه انداختند.» و در آنجا به نگاهبانی او نشستند. و تقصیر نامه او را نوشته، بالای سرش آویختند که «این است عیسی، پادشاه یهود!» آنگاه دو دزد یکی بر دست راست و دیگری برچپش با وی مصلوب شدند. و راهگذاران سرهای خود را جنبانیده، کفر گویان میگفتند: «ای کسیکه هیکل را خراب میکنی و در سه روزآن را میسازی، خود را نجات ده. اگر پسر خداهستی، از صلیب فرود بیا!» همچنین نیزروسای کهنه با کاتبان و مشایخ استهزاکنان میگفتند: «دیگران را نجات داد، اما نمی تواندخود را برهاند. اگر پادشاه اسرائیل است، اکنون ازصلیب فرود آید تا بدو ایمان آوریم! بر خداتوکل نمود، اکنون او را نجات دهد، اگر بدورغبت دارد زیرا گفت پسر خدا هستم!» وهمچنین آن دو دزد نیز که با وی مصلوب بودند، او را دشنام میدادند.
مَتّی 31:27-44 کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر (PCB)
پس از اینکه از مسخره کردن او خسته شدند، شنل را از دوشش برداشته، لباس خودش را به او پوشانیدند، و او را بردند تا مصلوبش کنند. در راه، به مردی برخوردند از اهالی قیروان که نامش شمعون بود. او را وادار کردند صلیب عیسی را بر دوش بگیرد و ببرد. وقتی به محلی به نام جُلجُتا که به معنی جمجمه است، رسیدند، سربازان به او شرابی مخلوط به زرداب دادند؛ اما وقتی آن را چشید، نخواست بنوشد. سربازان، پس از مصلوب کردن او، بر سر تقسیم لباسهایش قرعه انداختند. سپس همان جا در اطراف صلیب به تماشای جان دادن او نشستند. تقصیرنامۀ او را نیز بالای سرش بر صلیب نصب کردند: «این است عیسی، پادشاه یهود.» دو شورشی را نیز با او به صلیب کشیدند، یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ او. کسانی که از آنجا رد میشدند، سرهای خود را تکان داده، ریشخندکنان میگفتند: «تو که میخواستی معبد را خراب کنی و در عرض سه روز آن را باز بسازی، خود را نجات بده! اگر واقعاً پسر خدایی، از صلیب پایین بیا!» کاهنان اعظم و علمای دین و مشایخ نیز او را مسخره کرده، میگفتند: «دیگران را نجات میداد اما نمیتواند خودش را نجات دهد! اگر پادشاه اسرائیل است همین الان از صلیب پایین بیاید تا به او ایمان بیاوریم؟ او به خدا توکل کرد، پس اگر خدا دوستش دارد، بگذار نجاتش دهد، زیرا ادعا میکرد که پسر خداست!» حتی آن دو شورشی نیز که با او مصلوب شده بودند، به او دشنام میدادند.
مَتّی 31:27-44 مژده برای عصر جدید (TPV)
سر انجام از مسخره كردن او دست برداشتند و آن ردا را در آورده لباس خودش را به او پوشانیدند. آنگاه او را بردند تا مصلوب كنند. در سر راه با مردی قیروانی به نام شمعون روبهرو شدند و او را مجبور كردند كه صلیب عیسی را حمل كند. وقتی به محلی به نام جلجتا یعنی جمجمه رسیدند، شراب آمیخته به داروی بیهوش كننده به او دادند، امّا وقتی آن را چشید نخواست بنوشد. آنها او را به صلیب میخكوب كردند. آنگاه لباسهایش را به قید قرعه میان خود تقسیم نمودند و برای پاسداری در آنجا نشستند. جرم او را بر لوحی به این شرح نوشتند: «این است عیسی، پادشاه یهود» و بر بالای سرش نصب كردند. دو راهزن را نیز با او مصلوب كردند، یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ او. کسانیکه از آنجا میگذشتند سرهای خود را میجنبانیدند و با دشنام به او میگفتند: «تو كه میخواستی معبد بزرگ را خراب کنی و آن را در سه روز از نو بسازی، اگر واقعاً پسر خدا هستی از صلیب پایین بیا و خودت را نجات بده.» همچنین سران كاهنان و علما و مشایخ یهود او را مسخره كرده، میگفتند: «او دیگران را نجات میداد، امّا نمیتواند خودش را نجات دهد. اگر پادشاه اسرائیل است، حالا از صلیب پایین بیاید و ما به او ایمان خواهیم آورد. او به خدا توکّل داشت و میگفت كه فرزند خداست، پس اگر خدا را دوست داشته باشد او را آزاد میسازد.» حتّی راهزنانی هم كه با او مصلوب شده بودند، همینطور به او توهین میکردند.
مَتّی 31:27-44 هزارۀ نو (NMV)
پس از آنکه او را استهزا کردند، خرقه از تنش به در آورده، جامۀ خودش را بر او پوشاندند. سپس وی را بیرون بردند تا بر صلیبش کِشند. هنگامی که بیرون میرفتند، به مردی از اهالی قیرَوان به نام شَمعون برخوردند و او را واداشتند صلیب عیسی را حمل کند. چون به مکانی به نام جُلجُتا، که به معنی مکان جمجمه است، رسیدند، به عیسی شراب آمیخته به زرداب دادند. چون آن را چشید، نخواست بنوشد. هنگامی که او را بر صلیب کشیدند، برای تقسیم جامههایش، میان خود قرعه انداختند و در آنجا به نگهبانیِ او نشستند. نیز، تقصیرنامهای بدین عبارت بر لوحی نوشتند و آن را بر بالای سر او نصب کردند: «این است عیسی، پادشاه یهود.» دو راهزن نیز با وی بر صلیب شدند، یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ او. رهگذران سرهای خود را تکان داده، ناسزاگویان میگفتند: «ای تو که میخواستی معبد را ویران کنی و سه روزه آن را بازبسازی، خود را نجات ده! اگر پسر خدایی از صلیب فرود بیا!» سران کاهنان و علمای دین و مشایخ نیز استهزایش کرده، میگفتند: «دیگران را نجات داد، امّا خود را نمیتواند نجات دهد! اگر پادشاه اسرائیل است، اکنون از صلیب پایین بیاید تا به او ایمان آوریم. او به خدا توکل دارد؛ پس اگر خدا دوستش میدارد، اکنون او را نجات دهد، زیرا ادعا میکرد پسر خداست!» آن دو راهزن نیز که با وی بر صلیب شده بودند، به همینسان به او اهانت میکردند.