یوحنا 17:11, 18, 19, 20, 21, 22, 23, 24, 25, 26, 27, 28, 29, 30, 31, 32, 33, 34, 35, 36, 37, 38, 39, 40, 41, 42, 43, 44
یوحنا 17:11 NMV
چون عیسی بدانجا رسید، دریافت چهار روز است که ایلعازَر را در قبر نهادهاند.
یوحنا 19:11 NMV
یهودیانِ بسیار نزد مریم و مارتا آمده بودند تا آنان را در مرگ برادرشان تسلی دهند.
یوحنا 20:11 NMV
پس چون مارتا شنید که عیسی بدانجا میآید به استقبالش رفت، امّا مریم در خانه ماند.
یوحنا 21:11 NMV
مارتا به عیسی گفت: «سرورم، اگر اینجا بودی برادرم نمیمرد.
یوحنا 22:11 NMV
امّا میدانم که هماکنون نیز هر چه از خدا بخواهی، به تو خواهد داد.»
یوحنا 24:11 NMV
مارتا به او گفت: «میدانم که در روز قیامت بر خواهد خاست.»
یوحنا 25:11 NMV
عیسی گفت: «قیامت و حیات مَنَم. آن که به من ایمان آوَرَد، حتی اگر بمیرد، زنده خواهد شد.
یوحنا 26:11 NMV
و هر که زنده است و به من ایمان دارد، بهیقین تا به ابد نخواهد مرد؛ آیا این را باور میکنی؟»
یوحنا 27:11 NMV
مارتا گفت: «آری، سرورم، من ایمان آوردهام که تویی مسیح، پسر خدا، همان که باید به جهان میآمد.»
یوحنا 28:11 NMV
این را گفت و رفت و خواهر خود مریم را فرا خوانده، در خلوت به او گفت: «استاد اینجاست و تو را میخواند.»
یوحنا 30:11 NMV
عیسی هنوز وارد دهکده نشده بود، بلکه همانجا بود که مارتا به دیدارش رفته بود.
یوحنا 31:11 NMV
یهودیانی که با مریم در خانه بودند و او را تسلی میدادند، چون دیدند مریم با شتاب برخاست و بیرون رفت، از پی او روانه شدند. گمان میکردند بر سر قبر میرود تا در آنجا زاری کند.
یوحنا 32:11 NMV
چون مریم به آنجا که عیسی بود رسید و او را دید، به پاهای او افتاد و گفت: «سرورم، اگر اینجا بودی برادرم نمیمرد.»
یوحنا 33:11 NMV
چون عیسی زاری مریم و یهودیانِ همراه او را دید، در روح برآشفت و سخت منقلب گشت.
یوحنا 34:11 NMV
پرسید: «او را کجا گذاشتهاید؟» گفتند: «سرور ما، بیا و ببین.»
یوحنا 37:11 NMV
امّا بعضی گفتند: «آیا کسی که چشمان آن مردِ کور را گشود، نمیتوانست مانع از مرگ ایلعازَر شود؟»
یوحنا 38:11 NMV
سپس عیسی، باز در حالی که برآشفته بود، بر سر قبر آمد. قبر، غاری بود که بر دهانهاش سنگی نهاده بودند.
یوحنا 39:11 NMV
فرمود: «سنگ را بردارید.» مارتا خواهرِ متوفا گفت: «سرورم، اکنون دیگر بوی ناخوش میدهد، زیرا چهار روز گذشته است.»
یوحنا 40:11 NMV
عیسی به او گفت: «مگر تو را نگفتم که اگر ایمان آوری، جلال خدا را خواهی دید؟»
یوحنا 41:11 NMV
پس سنگ را برداشتند. آنگاه عیسی به بالا نگریست و گفت: «پدر، تو را شکر میگویم که مرا شنیدی.
یوحنا 42:11 NMV
من میدانستم که همیشه مرا میشنوی. امّا این را بهخاطر کسانی گفتم که در اینجا حاضرند، تا ایمان آورند که تو مرا فرستادهای.»
یوحنا 43:11 NMV
این را گفت و سپس به بانگ بلند ندا درداد: «ایلعازَر، بیرون بیا!»
یوحنا 44:11 NMV
پس آن مرده، دست و پا در کفن بسته و دستمالی گِرد صورت پیچیده، بیرون آمد. عیسی به ایشان گفت: «او را باز کنید و بگذارید برود.»